سفر اخیر محسن مخملباف، فیلمساز فتنه، به اسرائیل و ابراز ارادت و دستبوسی وی از قاتلان مسلمانان مظلوم فلسطین، نشان از شروع شدن سناریویی خطرناک از جانب جریان فتنه و حامیان غرب، علیه منافع ملی و هویت اسلامی کشور دارد.
لازم به یادآوری است امریکا همواره مدعی بوده که مشکلش با دولت ایران است و نه ملت؛ لذا انتظار می رفت در صورت حقیقی بودن این ادعا، با تغییر رئیس جمهور و روی کار آمدن دکتر روحانی، سیاست های این کشور در قبال ملت ایران دچار تغییر جدی شود. اما تاکید بر اجرای تحریم های جدید علیه کشور چند روز پس از انتخابات و نامه تند کمیته سیاست خارجی کنگره به اوباما در خصوص افزایش فشارها به ایران نشان داد دشمنی لابی صهیونیست نه تنها با دولت مردان ایران، بلکه با همه موجودیت نظام و به ویژه مردم ایران است. ملت نیز سالهاست که با درک این موضوع، دوش به دوش رهبران خود سردمدار نهضت مخالفت با مذاکره مستقیم با امریکا هستند.
پس از بیان این مقدمه، برای شرح دقیق سناریوی جدید جریان فتنه به چند نکته زیر باید اشاره نمود:
1- اتاق فکر جریان فتنه که با روی کارآمدن دکتر روحانی به گمان واهی خود مسئله مذاکره مستقیم با امریکا را مشکلی حل شده می پنداشتند، با مشاهده این برخورد دولت امریکا، شناخت روحیات انقلابی مردم ایران و همچنین موضع گیری قاطعانه دکتر روحانی در خصوص مسئله ارتباط مستقیم با امریکا در کنفرانس خبری، راهبرد جدیدی جهت بازسازی آرمانشهر سیاست خارجی خود، یعنی وادادگی سیاسی در مقابل مستکبرین در پیش گرفته اند که سفر مخملباف به اسرائیل نشانه ای از این سناریو است. در این طرح جدید مشکل اصلی سیاست خارجی کشور، عدم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی توسط ایران به عنوان کشور مستقل مطرح می شود. نتیجه طبیعی چنین تحلیل معاندانه ای، لزوم برقراری ارتباط میان جمهوری اسلامی با این رژیم غاصب جهت حفظ منافع کشور(!!!) است.
2- هر چند مطرح شدن مسئله ارتباط با اسرائیل با مخالفت صریح و شدید مردم و مسئولین نظام مواجه خواهد شد، اما ممکن است طرح این مسئله موجب قبح زدایی از ارتباط و مذاکره مستقیم با شیطان بزرگ گردد. به عبارت دیگر اتاق فکر جریان فتنه با بهره گیری از ضرب المثل معروف “به مرگ بگیر تا به تب راضی شود”، با محور قرار دادن مسئله ارتباط با اسرائیل، مذاکره با امریکا را امری طبیعی جلوه می دهند. بدون شک در صورت محقق شدن این سناریو در اثر غفلت مردم یا مسئولین، قدم بعدی فتنه گران تاکید بر لزوم حمایت مردم ایران از اسرائیل جهت تشکیل دو دولت مستقل اسرائیلی و فلسطینی و تقدیم کردن زمین پاک بیت المقدس به لابی صهیونیستی است.
3- لازم به ذکر است زمینه سازی های لازم جهت اجرای چنین سناریوی خطرناکی چند سالی است توسط جریان فتنه پیگیری می شود. پرده برداری ابطحی از سفر محسن کدیور به اسرائیل، تاکید عطاء الله مهاجرانی بر یادگیری زبان عبری و یاد کردن از این زبان با عنوان شگفت انگیزترین زبان دنیا، دیدارهای امیرعباس فخرآور با مسئولین رژیم غاصب صهیونیستی در این کشور و تاکید بر این که “من یک صهیونیستم” ، مقالات احمد زیدآبادی در خصوص اسرائیل، سفر کاسپین ماکان(نامزد ندا آقا سلطان) به رژیم صهیونیستی و مصاحبه با تلویزیون این رژیم غاصب، پرده برداری سایت ضدانقلاب خودنویس از شرکت عناصر فتنه گری چون فاطمه حقیقت جو، علی اکبر موسوی خوئینی، حسین باستانی، احمد رافت و مهدی جامی به همراه مهاجرانی در اجلاس سالانه واشنگتن اینستیتیوت و سکوت در برابر اظهارات لابی صهیونیستی در خصوص حمله به ایران در این نشست و در آخرین گام، اظهارات سخیف محسن مخملباف در جشنواره فیلم اورشلیم در مورد علاقه اش به رژیم صهیونیستی و فرقه ضاله بهائیت همگی نشانه هایی از اجرای این سناریو است.
بنا به نکات ارائه شده، ضرورت برخورد با چنین طرحی از جانب مردم آگاه، نخبگان سیاسی و مسئولین امر جهت جلوگیری از ایجاد هزینه برای کشور و تامین منافع ملی کاملا روشن به نظر می رسد.
منبع: وبلاگ مستغیث
خبرگزاری تسنیم: اتفاقی که از هم اکنون شواهد و قرائن آن پیداست این است که طیف مدعی اصلاحطلبی از دولت یازدهم به عنوان پلی برای رسیدن به اهداف خاص سیاسی و حزبی و قبیلگیاش استفاده خواهد کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم،
1- معنای روشن و بدون ابهام انتخابات 24خرداد، تحقق حماسه سیاسی بود که در ابتدای سال جاری رهبر معظم انقلاب خواستار آن شده بودند و با لبیک آحاد مردم به رهبری در میدان انتخابات بروز و ظهور یافت.
شوک این حماسه سیاسی و شاهکار تاریخی به دشمن به گونهای است که هرچه از انتخابات 24 خرداد میگذرد پیامها و پیامدهای آن، جبهه معارض و بدخواهان ملت ایران را سردرگمتر کرده و حریف را به استیصال استراتژیک کشانده است.
از همین روی؛ ابعاد رسوایی بزرگ دشمن و نقش برآب شدن نقشههایی که قرار بود «ضربه آخر» به جمهوری اسلامی باشد بصورت ملموستری در حال نمایان شدن است.به عنوان نمونه پروژه تحریمهای ضدایرانی به خط پایان رسیده است و علایم آن را میتوان در رسانههای غربی و بانیان تحریمهای وحشیانه علیه مردم کشورمان به وضوح مشاهده کرد.
دو روز پیش خبرگزاری رویترز که طی دو، سه سال گذشته بر موضوع تحریمهای ضدایرانی تمرکز کرده و بخش عملیات روانی و رسانهای آن را برعهده داشت؛ زنگ خطر را به صدا درآورد و نوشت؛ «شبکه جهانی تحریمها علیه ایران در آستانه فروپاشی است.»
در همین راستا و یک روز قبل از گزارش رویترز، روزنامه صهیونیستی «معاریو» هم به ناکامی در مواجهه با ایران و کارساز نبودن فشارها علیه کشورمان اذعان کرد و بنا بر اطلاعاتی که کسب نموده، این مطلب را به بیرون درز داد که گزینه حمله به تاسیسات هستهای ایران منتفی است تا ثابت شود ادعای «همه گزینهها روی میز است»! یک بلوف بوده و هست و نمیشود با ملت بزرگی که حماسهساز است درافتاد.
اما نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که انتخابات اخیر گام اول بود و اکنون نوبت حماسه اقتصادی است و به عبارت دیگر سال 92، سال «حماسه سیاسی و اقتصادی» نامگذاری شده که تنها بخش اول آن محقق شده است.
بنابراین باید تمام تلاشها و برنامهها و انرژیها مصروف تحقق حماسه اقتصادی شود که مطالبه رهبری و خواسته بحق آحاد مردم است.
مقارن با این فضا، ناگفته پیداست که اولویت دولت یازدهم و رئیسجمهور منتخب باید حل مشکلات اقتصادی، مهار تورم و گشودن گره گرانیها باشد.
2- دشمن در صحنه انتخابات، بازنده بزرگ بود و حماسه سیاسی ملت ایران او را منفعل کرد. اما ماموریت و رسالت دشمن، دشمنی است و از همین روی تدارک میکند تا از جبهه دیگری ضربه بزند و درصدد است تا انتقام بگیرد.
بیتردید در شرایط فعلی اولویت دشمنان ملت ایران این است که در امتداد تحقق حماسه سیاسی، اینبار حماسه اقتصادی محقق نشود.
بنابراین مواجهه جمهوری اسلامی با جبهه بدخواهان ملت ایران در کارزار اقتصادی و تقابل دو اولویت خواهد بود.
از یکسو دولت برآمده از ملت باید اهتمام جدی داشته باشد تا حماسه اقتصادی را محقق کند و از سوی دیگر؛ تلاشها و تحرکات دشمن براین موضوع متمرکز خواهد شد که بسترهای تحقق حماسه اقتصادی ملت ایران شکل نگیرد.
3- در این میان هر اقدام و حرکتی که در راستای دور شدن از اولویت اصلی کشور- حل مشکلات معیشتی و تحقق حماسه اقتصادی- باشد بدون شک بازی در زمین دشمن است.مهمترین خطر برای دولت یازدهم این است که از مسیر حل مشکلات اقتصادی خارج شود و یا موضوعات حاشیهای و فرعی بر موضوعات اقتصادی غلبه پیدا کند.
متأسفانه در وضعیت کنونی و در شرایطی که هنوز دولت یازدهم شروع به کار نکرده است، تلاشها و تکاپوی یک طیف سیاسی حاکی از آن است که میخواهند مسیر دولت را منحرف نمایند. چرا؟ چون برای آنها منافع حزبی و سیاسی و قبیلگی بر هر چیزی رجحان و برتری دارد.
4- طیف مدعی اصلاحات میداند و باور دارد که دولت یازدهم، دولت اصلاحطلب نخواهد بود چون نه رأی مردم به حجتالاسلام روحانی رأی به اصلاحطلبی بود و نه اینکه رئیس جمهور منتخب اصلاحطلب است.
این نکتهای است که جناب آقای روحانی نیز در اولین موضعگیریهای خود تاکنون بارها به آن اشاره داشته و تاکید کرده است که وامدار هیچ جریان سیاسی نیست و دولتی فراجناحی تشکیل خواهد داد. خب؛ اتفاقی که از هم اکنون شواهد و قرائن آن پیداست این است که طیف مدعی اصلاحطلبی از دولت یازدهم به عنوان پلی برای رسیدن به اهداف خاص سیاسی و حزبی و قبیلگیاش استفاده خواهد کرد.
5- سؤالی که پیش کشیده میشود این است که برنامه و تحرکات طیف یاد شده بر چه محورهایی استوار است؟ رصد آشکار گفتار و رفتار مدعیان اصلاحات نشان میدهد آنها به دنبال فعالیت در محیطهای به اصطلاح اجتماعی و فرهنگی هستند تا از این طریق به شبکهسازی اجتماعی دست بزنند.
فعال شدن یکی از چهرههای اصلی این طیف سیاسی در شرایط کنونی گویای این ادعاست.آقای محمد خاتمی ظرف روزها و هفتههای اخیر تلاش فراوانی کرده تا با اهالی عرصه فرهنگ دیدار و گفتوگو داشته باشد. سهشنبه شب گذشته به بهانه جشن تولد 80 سالگی داوود رشیدی بازیگر سینما، خاتمی به جمع هنرمندان میرود. پیش از آن او به تماشای فیلم اصغر فرهادی رفت و هر چند ژست فرهنگی داشت تا وانمود کند نگاه و دغدغهاش حل مشکلات فرهنگی است اما ناگهان جملهای به زبان آورد که بعداً معلوم شد دستهگل به آب داده است.
خاتمی در آن مراسم با اسم بردن از مسجد جامعی خواستار این میشود که او، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت یازدهم باشد! موضع طلبکارانه و سهمخواهانه خاتمی، اعمال خط نفوذ در دولتی است که باید اولویت آن حل مشکلات اقتصادی باشد.
شاید گفته شود دیدار با چند بازیگر و یا فعال اجتماعی- فرهنگی به معنای دغدغه فرهنگی است که البته باید پرسید دغدغه فرهنگی از کدام نوع؟! و این نکته نیز گفتنی است که آیا دیدار با محکومان قضایی و عوامل فتنه هم در راستای دغدغه به اصطلاح فرهنگی است؟! دیدار خاتمی با «نس» دغدغه فرهنگی است یا اصرار بر همان خطاهای نابخشودنی سال 88؟
جالب اینجاست که آقای محمدرضا خاتمی دو روز پیش در مصاحبه با یکی از روزنامههای وابسته به مدعیان اصلاحات میگوید؛ «تا آنجایی که من میدانم آقای خاتمی بر این باورند که من [سید محمد خاتمی] نقش خودم را در درون قدرت ایفا کردهام، رئیس جمهور بودهام، وزیر بودهام، وکیل بودهام و خدمتی اگر میتوانستم انجام دادهام و الان صحنه فعالیت من، صحنه فعالیت درون قدرت نیست، بلکه درون اجتماع است.»
6- ترجمه روشن «فعالیت درون اجتماع» چیست؟ آیا قرار است چند عکس یادگاری گرفته شود و چند بیت شعر بر زبان راند یا ماجرا چیز دیگری است؟کارنامه و سابقه این جنس حرفهای امثال آقای خاتمی را باید در دوره موسوم به اصلاحات واکاوی کرد که البته الان و پس از گذشت سالها از آن دوره کار مشکلی نیست.
طیف مدعی اصلاحات نشان داده و در عمل ثابت کرده که به لیبرالیزم در عرصه فرهنگ و رادیکالیسم در عرصه سیاست متعهد بوده است. نقطه تلاقی این دو را در مطبوعات دوره اصلاحات میتوان آشکارا رؤیت کرد که در همان ایام رهبر معظم انقلاب هشدار دادند برخی مطبوعات زنجیرهای پایگاههای دشمن شدهاند.
بنابراین حرکت تکراری بر مدار به اصطلاح توسعه سیاسی و ژست تحرکات به اصطلاح فرهنگی و اجتماعی پروژهای است که به دنبال مهندسی کردن اولویتهای دولت یازدهم است و قطعاً در این میان حل مشکلات اقتصادی، اولویت آن طیفی که به دنبال منافع حزبی و سیاسی خودش است، نمیباشد.
اینجاست که دولت یازدهم و رئیس جمهور منتخب باید از خواسته اجماعی آحاد مردم در حل مشکلات اقتصادی صیانت نمایند و اجازه ندهند فرصتطلبان که به این دولت نگاهی به عنوان دولت موقت دارند به کابینه و یا مراکز حساس قوه مجریه نفوذ نمایند.
تمرکز بر اولویت اقتصادی و طرد حاشیهسازیها و دوری از افراطیون فتنهگر هم با گفتمان اعتدال - به عنوان گفتمان دولت یازدهم- همخوانی خواهد داشت و هم اینکه به مدعیان اصلاحات مجال نمیدهد تا از دولت آقای روحانی برای بازگشت به رادیکالیسم سیاسی، سوء استفاده کنند.
منبع: روزنامه کیهان
کلمات کلیدی: کیهان، مهندسی اولویت
همسر محمد نوری زاد چند روزیست که از سفر امریکا برگشته است. اگر نگاهی از سر سادهانگاری به این سفر داشته باشیم، پیش خودمان بگوییم که: خوب، یک خانم مدتی پیش به مسافرت رفته و حالا هم برگشته است. شاید تنها چیزی که این سادهانگاری را اندکی بهم بزند این است که این خانم، همسر کسیست که در ماجراهای سال 88، تغییر موضع 180 درجهای داده و از یک "پیرو مولی و ولی" به یک "شورشی" تبدیل شده است. اما این همهی ماجرا نیست...

به گزارش بولتن نیوز، چند نکته در این وسط وجود دارد که باعث میشود تا این رفت و آمد را خیلی هم عادی تصور نکنیم. اولین نکتهی این سفر، کشوریست که همسر محمد نوریزاد به آن رفته است. "امریکا" به عنوان مرکز فرماندهی دشمنان جمهوری اسلامی ایران و ملجأ و پناهگاه بسیاری از اپوزوسیون، مقصد سفر ایشان بوده است. مکانی که پتانسیل ایجاد و انتقال بسیاری از سیاستهای براندازانه را دارد. و از کسانی که پروندهی پر رنگی در اینباره دارند، دور از انتظار نیست که سوغات فرنگشان از این جنس باشد.
نکتهی بعدی این سفر، در زمان رفتن و بازگشت همسر نوریزاد است. بازهی زمانی که گویا با مواضع اخیر وی ارتباط بسیاری دارد. تنها کافیست سری به صفحهی فسبوک محمد نوریزاد بزنید تا ببینید در زمانی که همسر وی به سفر امریکا میرود، وی چه چیزهایی میگفته و وقتی از این سفر برمیگردد، گفتههای نوریزاد چیست.
اما چیزهای دیگری هم وجود دارد که این سفر را از حالت عادی خارج میکند. به طور مثال کافیست یکی پیدا شود و از جناب نوریزاد یا همسر ایشان بپرسد که الان، آقا ابوذر پسر ایشان در کجای این عالم خاکی قرار دارند و یا داماد ایشان کجا هستند و به چه کاری مشغول هستند؟ و یا اینکه از مسافر مذکور پرسیده شود که کانالهای مسافرتی ایشان چه بوده و از کجاها به امریکا رفته است؟
همانطور که خود نوریزاد هم در آخرین پست صفحهی فیسبوکش نوشته است، پاسپورت و لپتاپ همسر وی توسط مأمورین امنیتی ضبط شده است. هرچند ایشان مثل همیشه شروع به "ننه من غریبم" بازی کرده و از این مسئله به عنوان یکی دیگر از دلایل دخالتهای مأمورین اطلاعاتی و امنیتی کشور در امور شخصی مردم یاد کرده است، اما ایکاش کسی بود تا از آقای نوریزاد میپرسید که چرا برادران نهادهای امنیتی کشور، در بین هزاران مسافر خارجی کشور، تنها و تنها به همسر ایشان مشکوک شده و تقاضای بعضی از وسایل مسئلهدار وی را میکنند؟

در هر صورت به نظر میرسد که این سفر، تنها یک مسافرت تفریحی خشک و خالی نبوده و دارای بسیاری از سوغاتیهای رنگ و وارنگ است. حال اینکه همسر محمد نوریزاد از ایران و از طرف چه کسانی، چه پیامهایی را به چه کسانی داده و از امریکا، و از طرف کدام افراد برای کدامیک از شخصیتهای اپوزوسیون داخلی پیغام آورده است جای تأمل فراوان دارد. البته دور نیست زمانی که این سوالات و ابهامات، جوابهای خود را پیدا خواهد کرد و پردهی دیگری از ماهیت مشخص این افراد کنار خواهد رفت.
کلمات کلیدی: سفر همسر نوری زاد، نوری زاد، سوغات سفر
گروه سیاسی ـ مرحوم ستار بهشتی و پروندهاش، احتیاجی به توضیح اضافی ندارد. آنقدر در این نه ماه گذشته در اینباره شنیدهایم که شاید به اندازهی خانوادهی آن مرحوم، در جریان ریز پروندهی وی باشیم. پروندهای که با حکم چند وقت پیش سازمان پزشکی قانونی، مسیری را طی میکند که اتمام آن نزدیک تصور میشد:

«پس از معاینات، کالبدشکافی و آزمایشهای تخصصی، بازپرس پرونده با 9 پزشک با رشتههای مختلف جلسهای برگزار کرد که در صورت جلسهی امضا شده از سوی پزشکان و بازپرس پرونده اعلام شده ضربات وارد شده به ستار بهشتی نوعاً کشنده نبوده و نمیتواند منجر به مرگ شده باشد. از سوی دیگر این ضربهها به نقاط حساس بدن وارد نشده بود، حال این سئوال از سوی بازپرس مطرح شده که فشار روحی موجود همراه ضربههای وارد شده نمیتواند توامان باعث مرگ شود؟ که پزشکان اعلام کردند این موضوع محتمل است اما نمیتوان قاطعانه در این باره اظهار نظر کرد. این پرونده در دادسرا مطرح بوده و هنوز قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر نشده تا به دادگاه ارسال شود. قرار مجرمیت پرونده میتواند در خصوص ضربههای وارد شده، محل نگهداری و یا توهین باشد.» (محسنی اژهای – 10 تیر ماه)
به گزارش بولتن نیوز، گویا قرار نیست این پرونده، در مسیر قانونی خود ادامه داده شود و به نتیجهی نهایی برسد. زیرا همین چند روز پیش بوده که مادر ستار بهشتی اعلام کرده که درخواست نبش قبر داده و میخواهد جسد فرزندش را در اختیار پزشکان و کالبدشکافان معتمد و تحت نظارت سازمان ملل قرار دهد تا آنها بررسی مجدد کرده و حکم نهایی را ایشان اعلام کنند.
اما چه کسانی پشت سر این قضیه قرار دارند؟ آیا واقعاً این مادر ستار بهشتیست که تقاضا کرده تا پروندهی رو به پایان فرزندش، دوباره به حالت اول بازگردد یا اینکه تحریک کنندگانی وجود دارد؟ طبق شواهد و گزارشهایی که وجود دارد – در صورت نیاز و ادامهی روند فعلی، اقدام به رسانهای شدن آن نیز خواهیم کرد – برخی عوامل اپوزوسیون خارج از کشور، در حال تحریک مادر ستار بهشتی هستند تا وی را مجبور کنند که با موضعگیریهای جهتدار، پروندهی فرزندش را در مسیری قرار دهد که بتوانند از آن، در جهت اثبات عدم پایبندی جمهوری اسلامی ایران به حقوق بشر سوءاستفاده کنند.
به عبارت دیگر، براساس قرائن و شواهد در دست، همهی آنهایی که در ماجرای فتنهی 88 نتوانستند به اهداف براندازانهی خود برسند، الان دنبال این هستند که از نقاط کور مختلف به نظام جمهوری اسلامی ضربه وارد کنند و با وقوع حوادث مشکوک و چند پهلو، آنرا به سمت و سویی که میخواهند بکشند. حال، در این پرونده هم دنبال آن هستند که از احساسات یک مادر داغ دیده سوءاستفاده کنند تا به نیتها دشمنانهی شان برسند.
این تلاش دشمنان مردم و نظام ایران در حالی صورت میگیرد که قوهی قضاییه با اهتمام ویژه و دقت نظر فراوان، و به دور از مسائل سیاسی سعی کرده تا این پرونده را بررسی کند. عملکرد قوهی قضاییه و اعلام نظرهایی که تا به حال دربارهی پروندهی ستار بهشتی صادر شده نشان میدهد که رعایت عدالت، تنها دغدغهی این رکن جمهوری اسلامی در مختومه کردن این پرونده است. زیرا اگر نیت این عزیزان چیزی غیر از این بود، میتوانستند پرونده را در روال عادی خود پیگیری کنند و هیچ احتیاجی هم به مقصر دانستن پلیس در نحوهی بازجویی و شرایط نگهداری ستار بهشی نبود. حتی میتوانستند برخوردهایی که با برخی از مسئولین رده بالای پلیس فتا شده را هم در دستور کار خویش قرار ندهند. در نتیجه، از نوع رفتار قوهی قضاییه در بررسی پروندهی مرحوم ستار بهشتی پیداست که قرار بر مخفی کردن حقیقت در این ماجرا وجود ندارد و رعایت عدالت، تنها چهارچوب این پرونده است.
و سخن آخر با مادر ستار بهشتی. اکثر ما در طول زندگیمان داغ عزیز دیدهایم و میدانیم که از دست دادن چنین افرادی چه غم بزرگی را بر جان آدمی مینشاند. اما قرار نیست با جریحهدار شدن احساساتمان در این حوادث، هزینههای سنگینی را بر دوش نظام جمهوری اسلامی وارد کنیم. آنهم در شرایطی که از یکسو قوهی قضاییه به خوبی در حال پیگری ماجراست و از سوی دیگر، دشمنان مردم ایران مترصد چنین فرصتهایی هستند تا به ایران و ایرانی ضربه وارد کنند. خیلی خوب است در این حادثه رخ داده، به مانند پدر مرحوم روحالامینی، با اعتماد به نظام و پذیرش پایبندی آن به احقاق حقوق ملت، صبورانه و دقیق، پیگیر پرونده بوده و به جای اعتماد به مزدورانی که در خارج از کشور قرار دارند به مسئولین دلسوز جمهوری اسلامی اعتماد داشته باشیم.
کلمات کلیدی: ضدانقلاب، مادر ستار بهشتی، ستار بهشتی، تلویزیون ماهواره ای
پنج کاندیدای رقیب حجتالاسلام حسن روحانی به رئیس جمهور منتخب تبریک گفتند. این خبر عجیبی نیست. ارزش خبری استثنا و شگفتی هم ندارد. اما نگاهی به گذشته چنین مینمایاند که باید اندکی تعجب کرد!
به گزارش فارس، پنج کاندیدای رقیب حجت الاسلام حسن روحانی در انتخابات 24 خرداد بلافاصله بعد از اعلام رسمی پیروزی وی، به رئیس جمهور منتخب تبریک گفتند.
این خبر عجیبی نیست.ارزش خبری استثنا و شگفتی هم ندارد که بهانه یک یادداشت قرار گیرد. در همه جای دنیا رسم است که رقبا به پیروز انتخابات تبریک می گویند.اما رفتار برخی نامزدهای ناکام در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری گذشته(سال های 84 و 88) فضایی به وجود آورده که گویی باید در این دوره از پیام تبریک رقبا به رئیس جمهور منتخب، قدری تعجب کرد!
سیاست اگر با اخلاق عجین نباشد، گاه رفتارها و رخدادهایی را رقم می زند که در باور نمی گنجد.چهره های سیاسی اگر تهذیب نداشته باشند، گاه چنان از جاده انصاف و عدالت خارج می شوند که بازگشت دوباره اشان به مسیر حق ناممکن می شود.
فتنه بعد از انتخابات 88 که به بهانه عدم سلامت انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، نمونه آشکاری از این بی انصافی و بی اخلاقی بود. کسانی که خود سال ها در منصب اجرا بوده و سازوکار انتخاباتی ایران را می شناختند به پیروی از هوای نفس و حس قدرت طلبی، آتش فتنه ای را برافروختند که به درستی، ظلم بزرگ در حق نظام و رای ملت نام گرفت. حماسه ای که ملت با حضور 40 میلیونی خود رقم زد، به دلیل توهم و بی اخلاقی برخی کاندیداها و حامیان پشت صحنه آنها تضییع شد.
قبل از آن هم البته، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 دو تن از نامزدهایی که توفیق کسب رای ملت را نداشتند، اگرچه نتوانستند آتش فتنه خیابانی را برافروزند اما ادعای عدم سلامت انتخابات را مطرح کردند در حالی که دولت مجری انتخابات، همسو با گرایش سیاسی آنها بود. فی الواقع یعنی دوستان خودشان به نفع دشمن مشترک، تقلب کرده اند!
در دور دوره گذشته برخی کاندیداهای ناکام انتخابات، سنت غیراخلاقی و سیئه ای باقی گذاشتند و به رئیس جمهور منتخب تبریک نگفتند. بالاتر از آن به نظام انگ تقلب زدند و ناراحتی خود از عدم جلب توجه و رای ملت را با فتنه انگیزی خیابانی بروز دادند.
اکنون، پس از انتخابات 24 خرداد، با رفتار و موضع متین کاندیداهای رقیب در قبال رئیس جمهور منتخب، گمشده اخلاق دوباره به صحنه سیاست بازگشته است. آنها که بی اخلاقی پیشه کردند و حماسه ملت را به ننگ آلودند، خوب است از رفتار گذشته خود توبه کنند و رسماً از پیشگاه ملت و نظام پوزش بطلبند هر چند آن را که خوابیده می توان بیدار کرد اما آن که خود را به خواب زده، هرگز!
کلمات کلیدی: انتخابات ریاست جمهوری،فتنه 88